سفارش تبلیغ
صبا ویژن
به برادرت اعتماد مطلق نداشته باش ؛ زیرا به زمین خوردن بر اثر اعتماد [به همه گفته ها و کرده های دوست] قابل جبران نیست . [امام صادق علیه السلام]



ارسال شده توسط تنها در 89/2/16:: 5:31 عصر

ادامه مطلب

 

 

بر گرفته از وبلاگ امروز نخستین روز اینده توست


کلمات کلیدی :

ارسال شده توسط تنها در 89/2/16:: 5:29 عصر
ادامه مطلب
کلمات کلیدی :

ارسال شده توسط تنها در 89/2/16:: 4:46 عصر

یکی از هفته ایی که گذشت ، منو شیوا برنامه ریختیم که آخر هفته یعنی صبح جمعه ساعت 5 از خواب پاشیم با مامان اینا بریم کوهنوردی رو قله کوه بشینیم صبحونه بخوریم ! از اول هفته تا آخر هفته رو مخ مامی پاپی کار کردیم هی از اونا انکار که ما فشار خون و قلب و ماهیچه داریمو هی از ما اصرار که نه یواش یواش صعود میکنیم تا محض خاطر یه بارم شده کوهنوردا زودتر برسن بالا ... بابا میگفت من سردم میشه یهو میبینی اسکیمو شدم از بالا قِل خوردم افتادم پایین حالا بدویین دنبال من ، مامان میگفت من هم پا درد دارم هم اینکه شبا خوابم نمیبره قرص خواب میخورم یهو میبینی بالای کوه گیجم همون بالا مالا ها خوابم برد ((= ... خلاصه کلی منو شیوا بدبختی کشیدیم ناز و نوز خریدیم تا بالاخره این دو تا عروس دوماد رو راضیشون کردیم ... بدبختیی که میگم یه چیز میشنوینا ولی واسه ما آخرش بود ...  پنج شنبه شب شد همه ساعتها رو کوک کردیم روی 5 و خوابیدیم ! دمدمای صبح بود که هی دیدم یکی بالا سرمه چه اصراری هم داره صبح علی الطلوع از خواب بیدارم کنه !  هی چرت زدم قِل خوردم اینور هی دیدم باز یکی بالا سرمه دوباره چرت زدم قِل خوردم اونور باز بالا سرم صدام میزد آخرش صدای بابا رو شنیدم گفت : مگه نمیخوایین برین کوه ؟ پاشین که ظهر شد ! همونجوری که گیج بودم گفتم : بابا بیخیاله کوه بذار صبح جمعه ای بخوابم ! شنیدم بابا میخنده به مامان میگه : این پدر سوخته ها فقط خواستن ما رو از خواب بیخواب کنن !!!!!!!!!

نتیجه اخلاقی : تا ساعت 12:30 خوابیدم شیوا هم تا 12 ، فقط مونده بودیم برنامه هفته آینده رو چطوری بریزیم که مامی پاپی قبول کنن  


کلمات کلیدی :

ارسال شده توسط تنها در 89/2/16:: 4:46 عصر

سالی بس مرگبار بر شما و جمیع شیعیان مبارک ((= عزرائیل حکما قاط زده پریده تو آدما هنرپیشه و خواننده و همه چی رو لت و پارمیکنه میفرسته اون دنیا ! والا ... وای خیلی وقته وبلاگمو آپ نکردم انقده حرف دارم براتون بگم از ریش تراش بابام تا مامان بزرگم حرف دارم براتون ... حالا همینجوری از همه جا براتون مینویسم باشد که رستگار شوید .. ممدیاش صلوات ((=


اس ام اس آهنگ پیشتاز ایرانسل برام اومد یکیشو انتخاب کردمو درخواست دادم بعد جواب اومد که به درخواست شما تا 24 ساعت آینده جواب داده میشه یهو سه سوت بعدش جواب اومد و گفت برات فعال شده و پولش از اعتبارت کم شد !! من که گفتم اینا تا 24 ساعت طاقت نمیارن دلشون نمیاد هی ما مدیون باشیم


من هر موقع میرم پیش مامان بزرگم اصرار داره که منو شووَر بده ! گوششم سنگینه ! بعد اونروز رفتم پیشش هی میگه چرا انقده سخت میگیری تو ؟ من دلم میخواد تا نمردم عروسیتو ببینم ! میگم ایشالا زنده باشی مامان بزرگ ! میگه چی ؟ میگم ایشالا زنده باشی (: باز گفت چی بلندتر بگو ؟! میگم هیچی حالا عروس میشم ! یهو شنید ((:


امروز بابا رفته حموم سر و صورتی صفا بده ریش تراشش سوخت ((= آی داد و بیدادی توی حموم راه انداخته بود که نگو ! مامان هم این وسط گیر داده بود حالا چه خبره مگه با کی قرار داری مگه ! اون از توی حموم خودشو واسه ریش تراشش میکشت این از اینور سوالات نکیر منکری میپرسید


عمری دنبال نسخه اصلی دوبله نشده فیلم برباد رفته بودم اونروز آرش زنگ زده که با یه بدبختی برات پیدا کردم یعنی به یکی از دوستام که باهاش رودرواسی دارم رو انداختم حالا تا تنور داغه برو فلان پاساژ ازش بگیر ! دیگه همین یه بارم برو پیشش که نمیتونم باز رو بندازم ! کوبیدم رفتم ازش گرفتم اومدم خونه بعد اشتباهی زدم روی دی وی دی رایت همشو پاک کردم 


امشب عروسی دعوتیم نه دوش گرفتم نه لباس مناسبی دارم که بپوشم ! ببین بازم مجبورم لباسای پدربزرگ خدابیامرزمو کش برم


کلمات کلیدی :